نوستالژی

نوستالژی ، قیافه‌ی بیمار با تواَم
آیینه‌ی نشسته به دیوار با تواَم

نوستالژی ستاره‌ی چسبیده بر زمین
میل شدید مرگ،پس از چای دارچین

اِی آسمان گمشده بر سقف پایتخت
نوستالژی پرنده‌ی افتاده از درخت

آن روزها بهانه‌ی باران که داشتم
یک تکه ابر زیر سرم می‌گذاشتم

دور از تو آن جهان موازی رصد نشد
دیگر قطاری از وسط کوچه رد نشد

بعد از سه‌شنبه‌ای که تو رفتی بهار رفت
آن روزهای آبی بی‌بند و بار رفت

تاریخ‌ها طلوع و غروبی نداشتند
تقویم‌ها سه‌شنبه‌ی خوبی نداشتند

دیوانه‌بازیِ من و طوفان شروع شد
بعد از تو مرگ و میرِ خدایان شروع شد

لب‌های قرمزت به دریغی بدل شدند
آن بوسه‌ها به خواب عمیقی بدل شدند

آیینه را شکستم و تکرار کم نشد
یک آجر از بلندی دیوار کم نشد

دیگر به انتهای خیابان نمی‌رسم
با موی چتریِ تو به باران نمی‌رسم

یک عمر رو به سینه‌ی دریا گریستم
دریا اگر مرا نکُشد مرد نیستم

ماهی خطر نکن به تماشا نمی‌رسی
از لوله‌های نفت به دریا نمی‌رسی

دنیا به سمت عشق دری وا نمی‌کند
این چرخِ گوشت رحم به زن‌ها نمی‌کند

مریم تو بر صلیب نباشی نمی‌شود
زن باشی و غریب نباشی نمی‌شود

اِی زن‌ترین دقایقِ باران و روسری
پس کِی دوباره با تو ملاقات دیگری؟

جز داستانِ مرگ در این گنبد کبود
بین من و تو فاصله‌ی دیگری نبود

نوستالژیِ غروبِ مه‌آلودِ ما رسید
پیش از درود لحظه‌ی بدرودِ ما رسید

هرچند رفته‌ایم وزمین خالی از صداست
تهران پُر از پیاده‌روی های ما دوتاست

 

احسان افشاری



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : شنبه 4 مهر 1394برچسب:احسان افشاری, | 11:56 | نويسنده : آریا |