عشق

عمرم به سر رسید و خودش را نشان نداد 
گفتم کمی امان بده اما امان نداد 
.
عشق آمد و به سادگی از ما گذشت و رفت
دستی برای دلخوشی ما تکان نداد 
.
بر کام باز مانده ی رندان تشنه لب 
دستان مرگ جز قدحی شوکران نداد 
.
آن کس که کوه غم به دل عاشقان گذاشت
ماندم چرا اجازه ی آتشفشان نداد؟
.
با ما چه کرد عشق؟ که صد بار قلبمان
تا پای مرگ رفت ولی باز جان نداد
.
پرپر زدیم در همه ی عمر در قفس
دستی به بال خسته ی ما آسمان نداد
.
ما می رویم بلکه شما شادمان شوید
دنیا به ما که روی خوشش را نشان نداد
.

 بهزاد نجفی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : چهار شنبه 8 مهر 1394برچسب:بهزاد نجفی, | 8:42 | نويسنده : آریا |