صحنه آخر

عکس های عاشقانه و زیبا ویژه عشاق

 

لبخند،کافه، در میان شاعران هستی
در صحنه ی اول تو زیبایی جوان هستی
شاعر اگرچه نیستی،شعری روان هستی
شیرین ترین مضمون شعری در سر فرهاد!
/
سیگار،چایی،شعر،کافه،صحنه ای در دود
من شعر میخواندم، نگاهت سمت دفتر بود
بالا گرفتم تا سرم را چشمهایت رود...
: "چاییتان بانوی زیبا ازدهن افتاد! "
/
عاشق شدی در صحنه ی اول دلت لرزید!
در تنگ قلبت ماهی یک عشق می رقصید
لبخند سرخت را دلم در شعر خود دزدید!
: "یک بار دیگر خنده کن ای خانه ات آباد! "
/
از دیدن لبخندهای سرخ خرگوشیت
تا بوسه های پشت گوشی...تا هم آغوشیت
تا _ناشیانه_ عشق بازی...تا فراموشیت!
من شاعرم! لبخند اول کار دستت داد!
/
ای غنچه ی آغوش من، من برف و کولاکم
من شاعرم!دیوانه ام!مردی خطرناکم!
من اشتباه اول یک دختر پاکم!
ای غنچه ی آغوش من پرپر شدی در باد...
/
از "تو" به "تو"، در سینه ی من باز طوفان شد!
یک شعر،یک لبخند،یک زن، باز طوفان شد!
پاییز من،یک روز بهمن، باز طوفان شد!
ای کاش می ترسیدی از دلگرمی "مرداد"...
/
گاهی پس از بوسیدنم بی تاب می رفتی...
هر شب ولی با شعری از من خواب می رفتی!
مثل قزل آلا خلاف آب می رفتی!
ای کاش در می رفتی از دستان این صیاد...
/
سیگار،چایی،شعر،کافه،صحنه ی آخر
یک زن، کنار پنجره،یک غنچه ی پرپر!
شاعر شدی حالا تو هم مانند من دختر!
شاعر شدی! شعر مرا هم برده ای از یاد...

امیررضا وکیلی

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : پنج شنبه 9 مهر 1394برچسب:امیررضا وکیلی, | 14:29 | نويسنده : آریا |