قهوه

 

قهوه را بردار و یک قاشق شکر.‌..سم بیشتر
پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر


قهوه قاجاری ام همرنگ چشمانت شده ست 
می شوم هر آن به نوشیدن مصمّم بیشتر


صندلی بگذار و بنشین رو به رویم، وقت نیست 
حرف ها دارم، صدها راز مبهم ، بیشتر


راستش من مرد رویایت نبودم هیچ وقت 
هر چه شادی دیدی از این زندگی، غم بیشتر


ما دو‌ مرغ عشق اما تا همیشه در قفس 
ما جدا از هم غم انگیزیم ، با هم ‌بیشتر


عمق فنجان هر چه کمتر می شود حس می کنم 
عرض میز بینمان انگار کم کم بیشتر


خاطرت باشد، کسی را خواستی مجنون کنی 
زخم، قدری بر دلش بگذار ، مرهم بیشتر 


حیف باید شاعری خوشنام بودم در بهشت 
مادرم حوّا مقصّر بود ، آدم بیشتر


سوخت نصف حرفهایم در گلو...اما تو را 
هر چه می سوزد گلویم دوست دارم بیشتر


محمدحسین ملکیان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : سه شنبه 28 مهر 1394برچسب:محمدحسین ملکیان, | 14:6 | نويسنده : آریا |