آه از دست شما

 

آه از دست شما و دل و این تقدیرم
من بیچاره به موهای شما زنجیرم

من افسرده و بیچاره ی شاعر ، بانو
من که از زاویه ی چشم شما دلگیرم

اعترافی بکنم پیش شما ..بی تردید
بی شما با خودم و خلق خدا در گیرم

گفته بودید مقصر منم و احساسم
من هنوزم که هنوز عاشق این تقصیرم

خواستم از تو...ببخشید شما، یادم رفت
به خدا دست خودم نیست که بی تدبیرم

دهنم تلخ شد از گفتن یک ریز«شما»
زخمی از عاطفه ی سنگی این تعبیرم

قول دادم بشود «تو» به «شما»..امّا من
قول دادم، ولی از دست «شما» می میرم

داستان من و چشم تو شنیدن دارد
خواب این فاصله تعبیر رسیدن دارد

پیچک خاطره ی موی تو در دامن باد
نقش این پرتره در سینه کشیدن دارد

گفتی از ساعت دیدار و ببین عقربه را
در پی ثانیه ها شوق دویدن دارد

گرچه یک باغ پر از وسوسه ی بوی گلی
بوسه از غنچه ی لب های تو چیدن دارد

لب به لب گفتم و ای کاش که قسمت بشود
طعم لب های اناری که چشیدن دارد

ناز معشوقه ی ما گر چه گران است ولی
هر چه این عشوه گران تر که خریدن دارد

عاشقت هستم و ای کاش تو هم می بودی
گفتن این خبر و چشم تو دیدن دارد

 

علی نیاکوئی لنگرودی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : چهار شنبه 29 مهر 1394برچسب:علی نیاکوئی لنگرودی, | 14:31 | نويسنده : آریا |