مادرانه

 

کاش از راه ناگهان برسی ناگهان شهر را تکان بدهی
بین این مردمی که منتظرند من وامانده را نشان بدهی !


تو قلمکاری خداوندی ، سوژه ی ناب هر هنرمندی
مطمئن باش بی همانندی ،سالها هم که امتحان بدهی!


من به لبخندی از تو خرسندم ،من به لبخندی از تو دلشادم
به کسی بر نمی خورد بانو لحظه ای روی خوش نشان بدهی!


حاضرم بی هراس جان بدهم، عاشقت باشم و زیان بدهم
پیش چشمت خودی نشان بدهم، تو اگر اندکی زمان بدهی !


هر چه هستی برای من خوبی ،بی نظیری ،کمال مطلوبی
از سر لطف و دوستی بد نیست فرصتی هم به دیگران بدهی !


هیچکس آنچنان که می باید سر پناه دل یتیمم نیست
تو مگر مادرانه سر برسی گوشه ی چادرت امان بدهی !


مثل گنجشک های بی مادر کلمات گرسنه ام چندی ست
روزه دارند تا تو برگردی به غزل ها تو آب و نان بدهی !



سعید توکلی
 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : چهار شنبه 6 آبان 1394برچسب:سعید توکلی, | 14:27 | نويسنده : آریا |