دنیای تاریک من

 

زندگی، دنیای تاریکی برایم ساخته
بی سبب، در کارهایم، هی گره انداخته

زد لگد بر بخت من، افسار خود را پاره کرد
اسب مغروری که «او» بر روزگارم تاخته

صبر کردم مَحرمی پیدا شود، اما نشد
پیر/مَرد م که همیشه، با «نشد»ها ساخته

خواهرم می گفت: دیشب توی کیف پول خود
مادرم عکس مرا دیده، ولی نشناخته

جُرم او چشم سیاه و جُرم من این بود که 
دختری را دیدم و یک دم به او دلباختم!
.
بعد شعرِ آخرش، دیوان خود را پاره کرد
شاعری که بیت آخر، قافیه را باخته.

 

حسن رحمانی نکو



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : چهار شنبه 6 آبان 1394برچسب:حسن رحمانی نکو, | 15:39 | نويسنده : آریا |