نمیگویم به تو

 

گفتنی هایی به دل دارم نمی گویم به تو
عاشقت هستم گرفتارم نمی گویم به تو


جان من، با تو هزاران دردِ دل دارم ببین
آنقدر تلخی که اسرارم نمی گویم به تو


سال ها گفتم غزل از شور و شیدایی ولی
از دلیل بغضِ اشعارم نمی گویم به تو


کمترین تدبیر دل را مُهر باطل می زنی
صد گره افتاده در کارم نمی گویم به تو


گفته بودی صحبت از عشق و وفا هرگز مگو
لب مچین دیگر که افکارم، نمی گویم به تو


این همه قهر و غضب حالم چه می پرسی برو
کم کن این بیهوده آزارم، نمی گویم به تو


با قساوت هر چه می خواهی بگو تکرار کن
گفتنی هایی به دل دارم نمی گویم به تو

 

شاعر بی نشان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : یک شنبه 10 آبان 1394برچسب:شاعر بی نشان, | 16:51 | نويسنده : آریا |