مغرب زمین را فتح کن

 

با چشم هاي شرقي ات مغرب زمين را فتح كن

مثل هميشه عاشقي از شرق صادر مي شود

 

در قبض روح سركشم همدست عزرائيل بود

وقتي به روحم مي رسد يك شعر ظاهر مي شود

 

شعري كه ميگويد به او ؛ نامرد! من رفتم ولي

پر كردن جاي من آن دل زخم نادر مي شود

 

مردم كه اين اشعار من جادو كند روح تو را 

اين انتقام مهلك يك مرد ماهر مي شود

 

تهمت زد اما من به خود گفتم ببخش اين يار را

چون با خدا هستي رضا اين جشن داير مي شود

 

در بيت آخر مي روم تا كربلاي عاشقان

روح پر از شعرم پس از يك عمر زائر مي شود

 

سيد رضا موسوی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : شنبه 7 آذر 1394برچسب:سيد رضا موسوی, | 18:2 | نويسنده : آریا |