مردی که مرده

 

مردی که مرده  ، نه ، شبیه مردها هم نیست

  این درد... ، نه ، حتی شبیه دردها هم نیست

 

یک قهرمان گیر کرده لای بدبختی ست

 یک روسری مرده از تو داخل تختی ست ↓

 

که هضم کرده در خودش کابوس هایم را

 بوی تنت ، یا نه ، جای بوس هایم را

 

چشمان بازی بسته شد بر هرچه می دیدم

 ماهی شدم در تُنگ ها اما نفهمیدم

 

نقاشی ات کردم ولی این دست ها سِر بود

 بدبختی ام آن چشم های توی پُستر بود

 

تو قهرمان بودی ولی گیشه نمی فهمد

 از جنس خاری یا که گل ، تیشه نمی فهمد

 

نقاد ها بودند و رسم چنگ و دندان ها

 پایین کشیدی چشم ها را از خیابان ها

 

رفتی ولی این دردها تفسیر خواهد شد

 خانه به خانه ، چشم ها تحقیر خواهد شد

 

چیزی نمی ماند از آن تصویر جز مردی

 که دوست دارد باز باشی ، باز برگردی

 

یک ماهی ام ، اینجا ته تنگ و تو آن بالا

 نقش مکمل بوده ام از تو ولی حالا

 

یک سینمای سوخته در فکر اکرانم

 یک رگ که از دنیا بریده داخل وانم

 

هی گریه ام  می گیرد از تو روسری ها را

 می گیرم از کابوس هایت « تو سَری ها » را

 

می دانم از این بغض یا خون آبه می میرم

 ماهی اگر بودم درون تابه می میرم

 

باز از سرم آن چشم ، این تصویر رد می شد

 پُستر که زیر پای عابرها لگد می شد

 

من باختم در فیلم ، بوی مرده خواهم داد

 این فیلم ها را به کسی که برده خواهم داد

 

شاید سکانس آخرت باشم که می بینی

 یک درد ، یک ماهی مرده ، مرد بدبینی ↓

 

که مات مانده به غلاف کاغذی و تیغ

 هی جیغ هایت در سرم ، هی جیغ ها... هی جیغ ↓

 

که می کشد من را از این جا تا ته قصه

 غصه ، فقط غصه ، فقط غصه ، فقط غصه

 

چیزی نمانده ، جز تنی سِر داخل حمام

 ماهی پخته ، بی صدا ، بر روی میز شام

 

تیتراژی از یک فیلم ، بعد از انتهایی بد

 مردی که مرده  در میان دردها ، شاید

 

محسن عاصی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : یک شنبه 29 آذر 1394برچسب:محسن عاصی, | 20:18 | نويسنده : آریا |