یلدا

 

باز هم از تو نوشتم بدنم می لرزد 
من نفس می زنم و پیرهنم می لرزد

آمدم فال بگیرم ,مثلا یلدا بود 
شعری آمد که همه جان و تنم می لرزد

بعد ِ تو یاس خزان کرد قناری ها مُرد 
بغض را می خورم اما دهنم می لرزد

بی تو تهران و من و قصه ی سرگردانی 
پای رفتن نه , ولی آمدنم می لرزد

قلبِ من می تپد اما بخدا بعد از تو 
هر دلی را که فقط می شکنم می لرزد

مثلِ یک حلقه ی اشکم که بلاتکلیف است 
یک نفس مانده به جاری شدنم می لرزد

پِلکِ من می پرد و حادثه ای در راه است 
مُژه بر هم بزنم یا نزنم می لرزد

مُرده باشم , تو صدایم بکنی باور کن 
بند بندِ من و بندِ کفنم می لرزد

 

ساقی سلیمانی 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : جمعه 4 دی 1394برچسب:ساقی سلیمانی, | 14:44 | نويسنده : آریا |