گره کور

 

میروم این گره ی کور دگر وا شدنی نیست که نیست
جمع فرد من وتو ،زوج نشد ، ما شدنی نیست که نیست

گفتم از فصل بهار، عطرغزل ، شعر سپید ، سطر به سطر
طیع شیرین توانگار شکوفا شدنی نیست که نیست

خواستم بغض فرو خورده ی شعرم نشوی ، باز نشد
چه کنم ؟!!خواستم و خواستم اما، شدنی نیست که نیست

روز ها از پی هم شب شد و تبدیده شدم ،آب شدم
درد خوش باوریم نیز مداوا شدنی نیست که نیست

وای من  ، فصل درو کردن اشک از لب مشک ، بازرسید
پشت این خرمن غم ،قرص شده ، تا شدنی نیست که نیست

 

راشین فروزان

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : جمعه 11 دی 1394برچسب:راشین فروزان, | 15:7 | نويسنده : آریا |