سرمه در چشمت مکن

 

سرمه در چشمت مکن، روزم سیاه میکنی

قرص رویت را چرا آخر چو ماه میکنی؟

 

عاقبت خود را به زلفت دار خواهم زد شبی

آنچه از من ساختی آن شب تباه میکنی

 

پرده بر رویت بینداز و برون از خانه شو

چشم مردان چون غلط افتد گناه میکنی

 

باز ما را به نظربازی نمودی متهم

دختر معصوم، داری اشتباه میکنی

 

هرچه گفتم بی گناهم بر تو تاثیری نداشت

بی بی حکمی و حکما ً حکم شاه میکنی

 

نامه دادی که اسیر چشم مستت گشته ام

راست گفتی؟ یا فقط داری مزاح میکنی؟

 

من چه کردم با تو؟ آخر این چه کاری با منست؟

گاه رو گردانی و گاهی نگاه میکنی

 

ابروانت طاق کسری، اخم بر ابرو میار

این کمان مشکن که ما را بی پناه میکنی

 

با غل و زنجیر بایستی تو را جذبت کنم

تو مرا با گوشه چشمی سر به راه میکنی

 

محمد حسین ملکیان

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : یک شنبه 13 دی 1394برچسب:محمد حسین ملکیان, | 18:21 | نويسنده : آریا |