دلم جایی فدایی شد

 

زمستان  بود و بی تابی ، دلم جایی فدایی شد

نفس در سینه خشکش زد، دلم با تو هوایی شد



نگاهت نور خورشیدی ، که چشمان مرا می زد

نشستم بر سر راهت ، هوس با تو خدایی شد



به تیر تیز مژگانت ، دلم صدبار می لرزید

به دستانت که لب دادم ، شروعی سینمایی شد



درون خانه ای خلوت ، به کام شربتی  گیرا

نشستم رو به چشمانت ، نگاهت ماورایی شد .



ز رقص بیت هایی شاد ، به بزم شعر و بی خوابی

سرودم در دلم وزنی که عشقش ناخدایی شد



خیابان ها خبر دارند ، چه بی اندازه خالی شد

تمام لحظه های خوش به قلبم مومیایی  شد



استادشهریار

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : شنبه 12 دی 1394برچسب:شهریار, | 23:35 | نويسنده : آریا |