پشت هم شعر نوشتم كه بخواني، خواندي؟
بغض کردم که ببینی و بمانی، ماندی؟
.
آرزو داشتم اين بار... به تو تکیه کنم
پیشِ من باشی و بر شانه ي تو گریه كنم
.
پیش من باشی و جز تو، به جهنم برود
اصلا از حافظه ام عالم و آدم برود
.
آمدم از نفَست کام بگیرم اما...
لحظه ای با لبت آرام بگیرم اما...
.
جاي اسمت به سه تا نقطه رسيدم اي واي
در جهانم اثري از تو نديدم ، اي واي

 

الف.خانمحمدی



تاريخ : جمعه 15 آبان 1394برچسب:الف,خانمحمدی, | 14:54 | نويسنده : آریا |

 

هر كسى يارى درين كاشانه دارد ؛ من تو را
يك هدف از رفتن ميخانه دارد ؛ من تو را

هركه مستى مى كند ، يك دلبر نازك ادا
در كنار ساغر و پيمانه دارد ؛ من تو را

هر كه را ديدم به فرداهاى خود دل داده است
آرزوها در دل ديوانه دارد ؛ من تو را

هر كه عاشق ميشود با جادوى يك دلفريب
در بغل معشوقه اى فتانه دارد ؛ من تو را

هر كسى در يك ستاره بخت خود را ديده است
پيش خود يك آسمان افسانه دارد ؛ من تو را

عاشق شوريده دل، دردفتر شعرش نوشت :
هر كسى يك دلبر جانانه دارد؛ من تو را

 

الف.خانمحمدی



تاريخ : جمعه 15 آبان 1394برچسب:الف,خانمحمدی, | 14:50 | نويسنده : آریا |

 

چی تو چشاته که تو رو انقد عزیز می‌کنه؟
این فاصله داره منو بی تو مریض می‌کنه

اینکه نگات نمی‌کنم یعنی گرفتار توام
رفتن همه ولی نترس! من که طرفدار توام!

هرچی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نذاشت
بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت

منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتیم
هیچ وقت نخواستم ببینیم تو لحظه‌ی ناراحتیم

می‌خواستم نبخشمت یکی ازت تعریف کرد
دیدن تنهایی تو منو بلاتکلیف کرد

بیا و معذرت بخواه از جشنی که خراب شد
از اونکه واسه انتقامم از تو انتخاب شد

 

الف.خانمحمدی

 

 



تاريخ : یک شنبه 10 آبان 1394برچسب:الف,خان محمدی, | 17:2 | نويسنده : آریا |

 

ای درآمیخته با هر کسی از راه رسید
می‌توان از تو فقط دور شد و آه کشید

پرچم صلح برافراشته‌ام بر سر خویش
نه یکی ، بلکه به اندازه‌ی موهای سفید

سال‌ها مثل درختی که دم نجاری‌ست
وقت روشن شدن اره وجودم لرزید

ناهماهنگی تقدیر نشان داد به من
به تقاضای خود اصرار نباید ورزید

شب کوتاه وصالت به «گمان» شد سپری
دست در زلف تو نابرده دو تا صبح دمید

من از آن کوچ که باید بروی کشته شوی
زنده برگشتم و انگیزه‌ی پرواز پرید

تلخی وصل ندارد کم از اندوه فراق
شادی بلبل از آن است كه بو کرد و نچید

مقصد آنگونه که گفتند به ما ، روشن نیست
دوستان نیمه‌ی راهید اگر ، برگردید !

 

الف.خان محمدی



تاريخ : یک شنبه 10 آبان 1394برچسب:الف,خان محمدی, | 16:59 | نويسنده : آریا |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 59 صفحه بعد